آیا کسانى را که مىپندارند به آنچه بر تو و آنچه (بر پیامبران) پیش از تو نازل شده است، ایمان آوردهاند نمىبینى که مىخواهند داورى را نزد طاغوت (وحکّام باطل) ببرند، در حالى که مأمورند به طاغوت، کفر ورزند. و شیطان مىخواهد آنان را گمراه کند، گمراهى دور و درازى! (نساء/۶۰)
جناب آقای مهندس احمد منتظری فرزند حاج شیخ حسینعلی منتظری
سلام علیکم
یادم میآید از اوائل طلبگی، با شنیدن نام پدر بزرگوارتان اولین چیزی که در ذهنم نقش میبست، توصیه و تاکید فراوان ایشان به مجاهدت و کوشش طلاب در فراگیری علم بود. از آنجایی که فرزند سالاری و توجه به تربیت فرزند یکی از آداب رایج و نیکو در بین علماست، راستش را بخواهید همیشه دنبال این بودم که ببینم آیا این توصیه معظم له در شما تاثیر داشته یا خیر. اطلاع داشتم که شما به دروس نساجی مشغول بوده و بعد از شهادت اخوی مرحومتان، سراغ دروس دینی آمدهاید اما متاسفانه هر چه فحص نمودم نه تقریری از شما یافتم و نه حتی یک حاشیه نگاری قابل توجه از شما به چشمم خورد.
تا اینکه مطلع شدم جنابعالی، در خصوص قضیه تعیین بازرس سازمان ملل برای ایران، نامهایی
به حضرت استاد آملی لاریجانی نگارش نمودهاید. البته این نامه نگاریهای شما مسبوق به سابقه است، اما چون تاریخ نامههای قبلی عموماً مربوط به هیجانات بعد از انتخابات بود، و این اولین نامه بعد از فروکش کردن آن قلیانات محسوب میشد به سرعت پیگیر دسترسی به نامه مذکور شدم، اما نه از باب کسب خبر بلکه فقط و فقط به جهت اطلاع از میزان سواد دینی جنابعالی.
جناب آقای مهندس احمد منتظری
متاسفانه بعد از مطالعه متن نامه شما، به وضوح دریافتم که حد و اندازه قد و قامت شما، در حد برخی از همان جوانان جوزده کف خیابانهاست بلکه پایین تر! و صد البته با این تفاوت که آنها صادقانه دستبند سبز به دست، افکار درست یا غلط خود را فریاد میزنند، اما شما منافقانه با لباس دین، دروغ میگویید و بجاست در همین جا بابت این تشبیه از جوانان صادق جنبش سبز عذر خواهی کنم.
جناب آقای احمد منتظری
در پاسخ به نامه مذکور، شما را ارجاع میدهم به آیهایی که نامه را با آن شروع کردم و همچنین صراحت آیه ۱۴۱ سوره نساء و اصل نهم قانون اساسی ایران و به شما برادرانه توصیه میکنم جهت مداقّه در خصوص این آیات، نه به همکارانتان در لندن و واشنگتن
که بلکه به تقریرات مرحوم پدرتان رجوع کنید! اما از این نامه پر از غلط شما که بگذریم ۲ سوال از شما دارم و سپس یک توصیه برادرانه:
۱) به جهت شرعی و اخلاقی رسم است بین تمام علماء سلف و خاندان آنها که پس از فوت مرجع یک خانواده، دفتر و دستگاهی که موجود بوده تماماً بسته شده و حتی در مواردی فرزند ارشد خانواده به خاطر حفظ جایگاه فقیه مرحوم و جلوگیری از هرگونه سوء استفاده ، اقدام به شکستن مهر و امضاءها میکند، حال میشود بفرمایید به چه حقی و بهتر بگویم به چه نیتی بعد از فوت آیت الله منتظری از لطف و شفقت نظام اسلامی سوء استفاده کرده و دفتر معظم له را همچنان مفتوح نگه داشتهاید؟ و با کمال وقاحت گاهاً از همانجا اقدام به برقراری ارتباط با رسانههای شکلاً و ماهیتاً ضد اسلامی میکنید ؟
۲) در دهه ۶۰ سید مهدی هاشمی، تحت حمایت خاصه ابوی سادهلوحتان مرتکب لااقل ۱۰ فقره جنایات هولناک گردید که حتما از اسناد و مدارک غیرقابل انکار آن مطلع هستید؛ آیا بهتر نیست بجای توهین گاه و بیگاه به حاجاحمدآقای خمینی و دلسوزی برای آخرت حضرت استاد آملی لاریجانی، به فکر آخرت پدرتان باشید و اولاً اذهان جامعه را نسبت به آن امر روشن کرده و در ثانی از عموم ملت ایران و خانوادههای داغدیده طلب حلالیت کنید؟
و اما یک توصیه :
شما به عنوان یک انسان آزاد هستید هر تفکری داشته باشید، اما آیا بهتر نیست به علت عدم دارا بودن سواد دینی، لباس مقدس دین را از تن خارج کرده و صادقانه فرای نام دین و نسب خانوادگی، همچون جوانان دیگری از این مرز و بوم به مبارزه با آن چیزی که مخالفش هستید بپردازید؟
همه موافقین و مخالفین مرحوم منتظری بزرگوار، متفق القول هستند به عالم بودن ایشان. بهتر نیست برای وجهه علمی آن مرحوم ارزش قائل بوده و مستقل از این موقعیت، حرف دلتان را بزنید؟
آخر وقتی میبینم هتاکان بیشرم و فحاشان گستاخ
به امام مظلوممان هادی النقی (علیه آلاف تحیة و الثناء) شما را حجة الاسلام خطاب میکنند نمیدانم بخندم یا اشک بریزم و تاسف بخورم بر حجة الشیطان بودن شما!
والســلام علی من اتبع هدی
طلبه ای از شهر قم
نظرات شما عزیزان: